تا حالا چه چیزهایی در خصوص فیلم نو Disclosure Day استیون اسپیلبرگ می دانیم؟شخصیت ها، نه قهرمان، نه ضدقهرمان
به گزارش مجله رویای کره ای، هر بار که استیون اسپیلبرگ به سراغ علمی تخیلی می رود، در واقع به سراغ یک ترس قدیمی انسانی برمی گردد. ترس از ندانستن، و مهم تر از آن، ترس از دانستن. فیلم Disclosure Day در ظاهر ممکن است شبیه یک فیلم UFO دیگر به نظر برسد، اما با کمی دقت روشن می گردد که این پروژه نه ادامه مستقیم آثار کلاسیک اوست و نه تکرار نوستالژی. این فیلم بیشتر شبیه یک پرسش دیرهنگام است. این که اگر حقیقتی بنیادین بالاخره آشکار گردد، جامعه انسانی با آن چه خواهد نمود.
اسپیلبرگ در دهه های گذشته بارها لحظه تماس انسان و بیگانه را تصویر نموده، اما همواره یک فاصله امن میان انسان و امر ناشناخته نگه داشته است. این بار نشانه ها می گویند آن فاصله قرار است فرو بریزد. نه با انفجار، نه با تهاجم، بلکه با افشا. افشایی که از جایی کاملا معمولی آغاز می گردد و همین عادی بودن، آن را خطرناک تر می نماید.
Disclosure Day به جای وعده هیجان، وعده ناآرامی می دهد. ناآرامی ای که بیشتر فکری و اجتماعی است تا فیزیکی.
آیا Disclosure Day اقتباسی است یا نه؟
یکی از مهم ترین پرسش ها درباره Disclosure Day این است که آیا فیلم بر اساس یک رمان، داستان کوتاه یا منبع ادبی شناخته شده ساخته شده یا نه. پاسخ روشن است. این فیلم اقتباس نیست. هیچ کتاب، داستان یا اثر ادبی مستقلی پشت آن قرار ندارد.
ایده اصلی Disclosure Day از خود استیون اسپیلبرگ آمده است. او ابتدا یک طرح داستانی نوشته و سپس دیوید کوپ، فیلمنامه نویس قدیمی و همکار دیرینه اش، این ایده را به فیلمنامه ای کامل تبدیل نموده است. این همکاری پیش تر در فیلم هایی شکل گرفته که هم سرگرم نماینده بوده اند و هم حامل اضطراب های عمیق اجتماعی.
اورجینال بودن داستان اهمیت زیادی دارد. چون اسپیلبرگ زمانی که از منبع ادبی اقتباس می نماید، معمولا درگیر وفاداری به متن است. اما وقتی داستان از فکر خودش می آید، فیلم ها شخصی تر می شوند. فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم Close Encounters of the Third Kind نمونه کلاسیک این مسیر است. Disclosure Day به وضوح در همان خط فکری حرکت می نماید، اما با نگاه انسانی امروز.
داستان فیلم بر اساس اطلاعات موجود
اطلاعات رسمی داستان محدود و حساب شده منتشر شده اند. با این حال، از تیزر، گزارش های فراوری و شرحات پراکنده عوامل می توان اسکلت اصلی روایت را تشخیص داد.
فیلم با یک پخش زنده تلویزیونی آغاز می گردد. شخصیتی با بازی امیلی بلانت، یک هواشناس محلی در کانزاس سیتی، هنگام گزارش زنده دچار حالتی غیرعادی می گردد. او پیغامی را منتقل می نماید که به وضوح از خودش نیست. میلیون ها نفر این لحظه را هم زمان می بینند و ثبت می نمایند. این صحنه نقطه انفجار روایت نیست، بلکه نقطه لغزش است.
از این لحظه به بعد، فیلم وارد مرحله ای می گردد که در آن دانستن از تماشا مهم تر است. شخصیت هایی وارد داستان می شوند که یا پیشاپیش از ماجرا خبر دارند، یا سعی می نمایند پیغامدهای آن را کنترل نمایند. روایت به تدریج از یک اتفاق رسانه ای، به بحرانی سیاسی، اجتماعی و حتی اعتقادی تبدیل می گردد.
فیلم به جای پاسخ دادن به این که موجودات فرازمینی چه هستند، تمرکز خود را روی واکنش انسان ها می گذارد. دولت ها، رسانه ها، نهادهای مذهبی و خود مردم، هرکدام به گونه ای با حقیقت روبرو می شوند و هیچ واکنشی بی هزینه نیست.
زمان اکران و جایگاه فیلم در تقویم سینما
Disclosure Day برای اکران عمومی در ایالات متحده در تاریخ 12 ژوئن 2026 برنامه ریزی شده است. این تاریخ انتخاب تصادفی نیست. فصل تابستان همواره زمان نمایش فیلم های پرمخاطب بوده، اما اسپیلبرگ معمولا از این موقعیت برای ارائه آثاری استفاده می نماید که فراتر از تفریح صرف اند.
فیلم به وسیله یونیورسال پیکچرز و با همکاری امبلین اینترتینمنت توزیع می گردد و قرار است به طور گسترده، از جمله در سالن های IMAX، نمایش داده گردد. تاریخ اولیه اکران کمی زودتر در نظر گرفته شده بود، اما برای جای گیری مناسب تر در تقویم تابستانی به ژوئن منتقل شد.
بازیگران و منطق انتخاب آن ها
ترکیب بازیگران Disclosure Day به روشنی نشان می دهد که اسپیلبرگ دنبال ستاره سازی یا فروش صرف نیست. انتخاب ها حساب شده و مبتنی بر شخصیت اند، نه معروفیت لحظه ای.
امیلی بلانت در نقش اصلی، نقطه آغاز احساسی فیلم است. نقشی که هم زمان باید عادی و استثنایی باشد. او نه دانشمند است و نه نظامی، بلکه یک چهره رسانه ای روزمره است که ناگهان به مرکز یک رویداد تاریخی پرتاب می گردد.
جاش اوکانر شخصیتی را بازی می نماید که از همان تصاویر اولیه معلوم است بیش از حد آرام است. آرامشی که حس دانستن را منتقل می نماید. کالین فرث حضوری مرموز دارد و به نظر می رسد به نوعی فناوری یا سازوکار کنترل بدن مرتبط است. کولمن دومینگو و ایو هیوسن نقش هایی دارند که در مرز قدرت، اخلاق و تردید حرکت می نمایند.
هیچ کدام از این شخصیت ها به عنوان منجی معرفی نمی شوند. این انتخاب، کاملا در راستای نگاه بدبینانه تر اسپیلبرگ متأخر است.
نقد تیزر و آن چه پنهان می نماید
تیزر Disclosure Day آگاهانه از شرح مستقیم پرهیز می نماید. نه روایت خطی ارائه می دهد و نه تهدید آشکار نشان می دهد. تصاویر پراکنده اند، اما حس مشترکی دارند. ناآرامی.
پرنده ها، حیوانات، بدن انسان، امواج صوتی و نگاه های خیره، همگی نشانه هایی از اختلال در نظم طبیعی اند. هیچ تصویر واضحی از موجودات دیده نمی گردد و این انتخاب مهمی است. فیلم به جای نمایش، روی اثرگذاری تمرکز دارد.
حدس منطقی این است که Disclosure Day بیشتر یک درام علمی تخیلی آرام باشد تا یک بلاک باستر پرهیاهو. فیلمی که به جای ترساندن تماشاگر، او را وادار به فکر کردن می نماید.
افشا به عنوان بحران، نه کشف
در Disclosure Day از لحظه ای که پیغام در قاب تلویزیون پخش می گردد، دیگر هیچ نهادی کنترل کامل اوضاع را در دست ندارد. دولت، رسانه، نهادهای امنیتی و حتی علم، همگی عقب تر از موج واکنش عمومی حرکت می نمایند. این نگاه، بسیار امروزی است و با تجربه جهان پس از عصر شبکه های اجتماعی هم خوانی دارد. در این جا رسانه فقط کانال انتقال خبر نیست. خودش بخشی از مسئله است.
این که لحظه افشا از یک گزارش هواشناسی محلی آغاز می گردد، انتخابی بسیار حساب شده است. هواشناسی یعنی پیش بینی، یعنی کوشش برای فهم آینده نزدیک. حالا همان قاب تبدیل می گردد به دریچه ای برای آینده ای که هیچ کس آمادگی اش را ندارد.
فیلم به نظر می رسد به این ایده وفادار است که در عصر تصویر، حقیقت دیگر در اختیار صاحبان قدرت نیست. حقیقت هرچقدر هم بزرگ باشد، به محض ورود به چرخه رسانه، تبدیل به چیزی می گردد که می توان آن را تفسیر، تحریف یا مصرف کرد. این نگاه، فاصله زیادی با خوش بینی رسانه ای آثار قدیمی تر اسپیلبرگ دارد.
بدن انسان، آخرین مرز کنترل
یکی از تصاویر نگران نماینده تیزر، دستگاهی است که کالین فرث در ارتباط با آن دیده می گردد. بدن دیگر فقط زیستی نیست، بلکه میدان نبرد قدرت، علم و کنترل است. به نظر می رسد فیلم روی این ایده کار می نماید که تماس یا پیغام، لزوما فیزیکی نیست. شاید چیزی فکری باشد، شاید چیزی که بدن انسان را به عنوان واسطه انتخاب می نماید.
این نگاه، Disclosure Day را به قلمرو علمی تخیلی فلسفی نزدیک می نماید. جایی که سوال اصلی این نیست که آن ها کی هستند، بلکه این است که ما با بدن خودمان چه می کنیم.
شخصیت ها، نه قهرمان، نه ضدقهرمان
در این فیلم خبری از تقسیم بندی کلاسیک خیر و شر نیست. شخصیت ها خاکستری اند و تصمیم هایشان اغلب از ترس، تردید یا کوشش برای بقا می آید.
شخصیت امیلی بلانت نه انتخاب می نماید که حامل پیغام باشد، نه می داند پیغام چیست. او قربانی نیست، اما قهرمان هم نیست. فقط انسانی است که در مرکز حادثه قرار گرفته. همین نگاه انسانی، بار احساسی فیلم را می سازد.
جاش اوکانر در نقش کسی که انگار از قبل می دانسته، نماینده دانشی است که پنهان مانده. دانشی که شاید از سر خیرخواهی مخفی شده، یا شاید از سر ترس. فیلم احتمالا نشان می دهد که نیت خوب، همواره نتیجه خوب نمی دهد.
موسیقی و حس ناآرامی
بازگشت جان ویلیامز به همکاری با اسپیلبرگ، آن هم برای سی امین بار، اتفاق کوچکی نیست. اما نشانه ها حاکی از آن است که موسیقی این بار کمتر ملودیک و باشکوه خواهد بود.
به جای تم های قهرمانانه، احتمالا با فضایی مینیمال تر و نگران نماینده تر طرف هستیم. موسیقی قرار نیست احساس امنیت بدهد، بلکه قرار است اضطراب زیرپوستی فیلم را تقویت کند. این انتخاب، کاملا با روح Disclosure Day هم خوان است.
جایگاه احتمالی Disclosure Day در کارنامه اسپیلبرگ
اگر Close Encounters فیلم شگفتی بود و War of the Worlds فیلم وحشت، Disclosure Day به نظر می رسد فیلم تردید است. تردید نسبت به قدرت، حقیقت و حتی خود انسان. این فیلم نه بازگشت صرف به گذشته است و نه قطع رابطه با آن. بلکه نوعی گفت وگوی اسپیلبرگ با خودش است. با فیلم سازی که زمانی به آینده خوش بین تر بود و حالا محتاط تر نگاه می نماید.
دکتر علیرضا مجیدی
پزشک، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران
دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران .
با بیش از 20 سال نویسندگی ترکیبی مستمر در زمینهٔ پزشکی، فناوری، سینما، کتاب و فرهنگ.
باشد که با هم متفاوت بیاندیشیم!
دربارهٔ علیرضا مجیدی در خبرنگاران