خطبه های حضرت زینب (س) در شام و کوفه به زبان فارسی و عربی
به گزارش مجله رویای کره ای، نقش حضرت زینب (س) در هموار کردن راستا ولایت و امامت و زنده نگه داشتن راه و مکتب امام حسین (ع) بی بدیل است. آن حضرت هم در واقعه عاشورا نقش موثری داشتند و هم پس از شهادت امام حسین (ع) حضور پررنگ ایشان باعث روی آوردن دوباره مردم به اهل بیت شد. بدون شک خطبه های حضرت زینب (س) در کوفه و شام در برابر ابن زیاد و یزید، از محکم ترین و تاثیرگذارترین سخنرانی ها بوده است.
لذا در این مطلب خطبه های حضرت زینب (س) را گرداوری نموده ایم تا هر چه بیشتر با سخنان و راه آن حضرت آشنا شوید.
خطبه های حضرت زینب (س)
1. خطبه حضرت زینب (س) در شام
با شهادت امام حسین و پیروزی یزید در جنگ، یزید یک مجلس شادی ترتیب داد و تمام عظیمان سران را دعوت کرد و اسیران کربلا را هم به این مجلس آورد. در این مجلس یزید با رجز خوانی آغاز به اهانت به امام حسین (ع) و اهل بیت کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) برخاست و خطبه ای سر داد:
- ترجمه فارسی خطبه شام
حمد خدای پروردگار دنیایان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: سپس انتها کار آنان که بد کردند این است که آیات خدا را تکذیب نموده و بدان ها استهزا کنند. (سوره روم: 10)
ای یزید، آیا گمان برده ای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کهمان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست!؟! و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداخته ای، و برق شادی و سرور از دیدگانت می جهد، حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم می بینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی شده است. لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش نموده ای که فرمود: گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت دادیم، (این مهلت) برای آنان خیر است، ما همانا مهلت دادیم آنان را که بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوارکننده خواهد بود (آل عمران: 178).
آیا این از عدل است که زنان و کهمان تو در پس پرده باشند و دختران رسول اللَّه اسیر؟! پرده هایشان را دریدی و چهره هایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرو مایه و شریف چهره هایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود. چگونه امید می رود از فرزند کسی که جگرهای پاکان را به دهان گرفته و گوشت وی از خون شهداء پرورش یافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البیت کندی ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنی و کینه توزی است؟! آن گاه بدون احساس چنین گناه عظیمی بگویی:
(اجداد تو) برخیزند و پایکوبی کنند و به تو بگویند: ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندان های پیشین ابی عبد اللَّه علیه السلام بزنی. چرا چنین نگویی، و حال آن که از قرحه و جراحت پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلب اند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان خود را می خوانی، و به گمان خود آن ها را ندا در می دهی. (ای یزید) زودا که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو می کردی که ای کاش شل بودی و لال و نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را که کردی. خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون های ما را ریخته، حامیان ما را کشته فرو فرست. (ای یزید) به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی و جز گوشتت را نبریدی، بی تردید بر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله وارد می شوی در حالی که خون ذرّیه اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این جایی است که خدا پراکندگی هایشان را جمع و پریشانی هایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد آنان را که در راه خدا به شهادت رسیدند مرده مپندار، بلکه زندگانی هستند که در نزد پروردگارشان مرزوق اند (آل عمران: 157).
(ای یزید) همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد صلّی اللَّه علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشت و پشتوان باشد، و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده، و کدام یک مکانتی بدتر داشته نیرویی اندک تر دارد. یزید، گر چه دواهی و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد، اما همیشه قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه ات را عظیم، و نکوهشت را عظیم می شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب اللَّه نجیبان به دست حزب شیطان طلقاء است، از دست های پلیدشان خون های ما می چکد، و دهان های ناپاکشان از گوشت ما می خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست هایت از پیش فرستاده نیابی، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت ها به سوی خداست.
هر کید و مکر، و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک ننموده، این عار و ننگ از تو زدوده نشود. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده شود، آری، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ. پس حمد خدای راست که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت می کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونی آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خدای ما را بس است چه نیکو وکیلی است.
- متن عربی خطبه حضرت زینب (س) در شام: خطبه شام
بیشتر بدانید: مجموعه اشعار ولادت حضرت زینب (س)
2. خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
پس از ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه، حضرت زینب در جمع مردم کوفه آنان را در ماجرای عاشورا مقصر دانست و و از گناه عظیم آنان اینگونه سخن گفت:
- ترجمه فارسی خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.
ای مردم کوفه، ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه می کنید؟
اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می گسست، شما هم سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینه های آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کهمکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری هم یافت می شود؟ یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشه ای برای آخرت فرستاده اید؛ توشه ای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.
گریه می کنید؟ زار می زنید؟
آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه می توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس بلایای شما، مشعل فروزان، استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بی فایده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان شده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
وای بر شما ای مردم کوفه! آیا می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده اید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته اید؟! و چه حرمتی از او شکسته اید؟! شما این جنایت فجیع را بی پرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر نموده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلت هایی که خدای متعال به شما می دهد موجب خوشی شما نشود، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کاری بود که کردید با آنکه شما امت [پیامبرِ] آخر الزمان بودید [و بر دیگر امت ها شرافت داشتید]، چه پاسخ خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟! جمعی را به اسارت بردید و گروهی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نبود با آنکه من خیرخواه شما بودم؛ اینکه در حق خویشاوندانم این گونه به من جفا کنید. من می ترسم همان عذابی که قوم اِرَم را به نابودی کشاند، بر شما هم فرود آید.
زینب کبری (س) پس از این خطابه جانسوز، روی از آنان برگرداند. در این حال، مردم را دیدم که حیرت زده اند و از اندوه و پشیمانی، دست به دندان می گزند. حِذْیم (راوی) می افزاید: به کنارم نگریستم، پیرمردی را دیدم که اشک می ریزد و محاسنش با قطرات اشکش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! پیرانتان فزونین پیران، زنانتان فزونین زنان و جوانانتان فزونین جوانان اند. دودمان شما کریم و عظیموار و فضل و منزلت شما عظیم و عظیم است. آنگاه این جمله را خواند:
پیران شما فزونین پیران و دودمان شما هم فزونین دودمانند و در میان همه تبارها و نسل ها، هرگز تبار شما نابود و بی اعتبار نخواهند شد.
امام زین العابدین (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که مانده اند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیده ای. گریه و زاری، آنان را که رفته اند به ما باز نمی گرداند.
با این سخنِ امام چهارم (ع)، زینب(س) آرام گرفت و حرفی نزد.
- متن عربی خطبه حضرت زینب (س) در کوفه: خطبه کوفه
بیشتر بدانید: متن مولودی حضرت زینب (س) برای ولادت ایشان
کلام آخر
حضرت زینب (س) پس از واقعه کربلا و شهادت عزیزانش، سفر تبلیغی اش از کربلا به کوفه و ازکوفه به شام آغاز شد. با این که حضرت از لحاظ جسمی و روحی در شرایط مناسبی قرار نداشت و سوگدار عزیزانش بود؛ با این حال با قدرت بیان و نفوذ کلام و اعتماد به نفس فراوان در جمع مردم کوفه و شام سخنرانی آتشینی ایراد کرد و رسالت خود را به انجام رسانید.
پیشنهاد می شود مطلب مربوط به القاب حضرت زینب (س) را هم در خبرنگاران بخوانید. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: مجله انگیزه