مرگی که شبیه همه مرگ ها نبود ، استاد تعیین چگونه در میانه تدریس برای 1635 روز به کما رفت؟ ، تهران نشینان مرگ خواننده های کوچه بازاری را حس کردند، اما درگذشت دکتر تعیین را نه
به گزارش مجله رویای کره ای، انتخاب/ فهیمه نظری: ساعت یک بعدازظهر، 48 سال پیش (1350) در چنین روزی مهین دخت امیرجاهد، همسر دکتر محمد تعیین، خبر درگذشت او را از بیمارستان فیروزگر تهران به اطلاع بستگان و دوستانش رساند. مرگی که شبیه همه مرگ ها نبود برای انسانی که شبیه دیگر انسان ها نبود. دکتر محمد تعیین محقق برجسته ایرانی و صاحب اثر فاخر فرهنگ تعیین بعد از چهار سال و نیم که در حالت اغما به سر می برد پس از 1635 روز کلنجار در میانه مرگ و زندگی انتها در 13 تیر 1350 در سن 57 سالگی دار فانی را وداع گفت.
این دانشمند برجسته ایرانی روز نهم آذرماه 1345 در محل کار خود، دانشگاه تهران، به طور ناگهانی به کما رفت و دیگر هرگز به هوش نیامد. روزنامه کیهان در تاریخ 14 تیر 50 درباره چگونگی به اغما رفتن محمد مشخص نوشت: آن روز استاد در دانشکده ادبیات مشغول تدریس بود. بحثی بود درباره شعر فارسی. در میانه یک بیت شعر ناگهان استاد لرزید و به زانو درآمد. هنوز شاگردان از بهت و بیم بیرون نیامده بودند که استاد در حالی که تشنجی شدید سراپایش را فرا گرفته بود نقش زمین شد. دانشجویان با وحشت و نگرانی استادشان را احاطه کردند. دستپاچه بودند و تا چند دقیقه هیچ کس تکلیف خودش را نمی دانست... خواب بلند و عجیب به این ترتیب آغاز شد...
تلاش پزشکان برای به هوش آوردن محمد مشخص به جایی نرسید. دو پزشک انگلیسی بر بالینش حاضر شدند اما تلاش آن ها نیز حاصلی در پی نداشت. پزشکان انگلیسی گفته بودند تن خسته این مرد فرسودگی 90 ساله ها را پیدا نموده است. (به نقل از انجوی شیرازی، کیهان 27 تیر 50) خبر رسید که پیش تر نظیر این رخداد برای شخصی در شوروی پیش آمده و بیمار پس از 2 سال به هوش آمده است. بنابراین دو تن از پزشکان شوروی برای معاینه بر بستر مشخص حاضر شدند که کار آن ها نیز بی نتیجه بود. حتی یک بار هم در مرداد 1346 او را برای درمان به کانادا منتقل کردند اما پس از چند ماه بدون ذره ای تغییر در همان حالت اغما به بیمارستان فیروزگر تهران بازگردانده شد.
تهران بی انصاف در مواجهه مرگ مشخص
اما آن چه مرگ دکتر محمد مشخص را از باقی مرگ ها متمایز می کرد، تنها چهار سال و نیم دست و پا زدن در برزخ مرگ و زندگی نبود، بلکه نوع مواجهه پایتخت نشینان با مرگ این استاد برجسته ادبیات فارسی بود، مواجهه ای خیلی عادی تر از آن چه بشود تصورش را کرد. مردمی که در مراسم تشییع جنازه مهوش خواننده آهنگ های کوچه بازاری سنگ تمام گذاشته بودند، حالا شاید هنوز متوجه نشده بودند مرگ محمد مشخص چه ضایعه ای برای فرهنگ و ادب ایران زمین است. این نوع مواجهه به حدی بر بعضی دوستداران مشخص گران آمد که انجوی شیرازی [پژوهشکر برجسته ایرانی (1300 شیراز - 1372 تهران) ] فردای روز تشییع جنازه در روزنامه اطلاعات با مطلبی تحت عنوان تهران بمیر! به مردمان پایتخت به خاطر این بی انصافی شان تاخت. این ماجرا به حدی برای شیرازی سنگین بود که به همین نیز بسنده نکرد و 14 روز بعد وقتی خبرنگار کیهان به سراغش رفت تا درباره فرهنگ عامیانه و وضع و حال آن روز این فرهنگ از او بپرسد، انجوی این مسئله را با نوع برخورد تهران نشینان با مرگ محمد مشخص گره زد و این شهر را به همین خاطر شایسته شدیدترین سرزنش ها و توبیخ ها دانست. کیهان در تاریخ یکشنبه 27 تیرماه خود در ص 18 برای تیتر گفت وگو با انجوی شیرازی تهران مرگ دکتر مشخص را حس نکرد برگزید. تیتری که به روشنی دلخوری او را از این ماجرا نشان می داد.
انجوی شیرازی در توصیف تهران آن روز نوشت: قسمت اعظم این سواد اعظم بیمار است. تهران، شهری شده غرب زده و یا بهتر بگویم همه چیز زده... با حال و روزی که این شهر پیدا نموده معلوم است که اصلا مرگ دکتر مشخص را حس نمی کند. اساسا تهران حس و حرکت و سلامت و هویتی ندارد تا احساس درد یا خوشی کند... مثل عضو کرخت و بی حس که اگر سوزن هم به آن فرو کنی عین خیالش نیست.
انجوی در بخش دیگری از سخنانش درباره مراسم تشییع پیکر دکتر مشخص در مسجد فخرالدوله تهران گفت: البته بسیار باشکوه بوده اما آدم هایی را که در آن شرکت نموده بودند، خیلی سریع می شد با انگشت شمرد. یعنی که این مراسم با مختصرترین شکلی که ممکن بود برگزار گردید... آن روز در مسجد فخرالدوله از این همه دوستداران فضل و کمال، از این همه انجمن ها و مراکز علمی و تحقیقی و از این همه محافل و مجالس ادبی و هنری و دانشی مرد و دانشی زن که دست کم ادعایش را دارند، جز عده کمی خبری نبود. و تازه آن ها که آمده بودند و نمی دانم صد نفر بودند یا دویست نفر، فقط دوستان و همکاران و شاگردان دکتر مشخص بودند.
بعد با زبانی تندتر مردمان این شهر را که بر سر تشییع این بزرگ مرد فرهنگ ایران زمین حاضر نشده اما برای تماشای فلان دلقک فرنگی و یا فلان شلخته و رقاصه سر از پا نمی شناختند، مشتی غرب زده پوک مغز خواند که فقط کالبد محسوس و ملموس فلان هنرمند فرنگی را می بینند، و نه اندیشه و هنرش را.
محمد مشخص که بود؟
دکتر مشخص در اردیبهشت سال 1297 در رشت به دنیا آمد. در 20 سالگی در رشته فلسفه و ادبیات و علوم تربیتی از دانشسرای عالی لیسانس گرفت و سپس به دانشگاه تهران راه یافت. او نخستین فردی بود که در مقطع دکترای رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. مشخص با سیر و سلوک دائمی در ادبیات فارسی و در سایه تحقیق و تتبع مدام به استادی دانشگاه و عضویت همیشگی فرهنگستان ایران رسید. خبرنگار کیهان روز دوشنبه 14 تیرماه 1350 در وصف مشخص چنین نوشت: مقام ادبی و تحقیقی استاد به پایه ای رسید که مرحوم علامه دهخدا در وصیت نامه خود او را برای نظارت در امر چاپ و انتشار لغت نامه معروف خود برگزید...
فرهنگ مشخص حاصل 20 سال تلاش شبانه روزی اوست که در تدوین مواد آن از بیش از 500 کتاب و رساله استفاده شده است.
محمد مشخص خود درباره فرهنگ لغاتش چنین گفته: هیچ فرهنگ کاملی کار یک تن نباید باشد. اسناد و انتساب یک فرهنگ (مانند لاروس، کیه، المنجد و غیره) به یک مولف برای پیش قدمی و طرح اصلی و تلاش بیش تری است که موسس آن ها به عمل آورده است. فرهنگ مشخص مبتنی بر 300 هزار فیش است که نگارنده به کمک گروهی از دوستان و دانشجویان در طی 20 سال فراهم نموده است. طرح، تالیف و تصحیح و هماهنگ کردن و پر کردن خلاء از نگارنده است، اما سروران و همکاران فاضل من هریک در حد خود بسیار کوشیده اند...
در سرانجام مقدمه فرهنگنامه مشخص، وی به نقل از برهان قاطع آورده است: ... این کاری است که توانسته ایم ولی آن نیست که خواسته ایم...
محمد مشخص از سال 1338 موسسه ای به نام سازمان فرهنگ فارسی در خانه خویش دایر کر که خود درباره این سازمان و هدف های آن در مقدمه فرهنگنامه اش چنین نوشته است: گروهی از دوستان و همکاران در این سازمان آغاز به کار کردند و کتابچه ای کوچک خاص سازمان ترتیب داده شد. از سال 1339 به تصویب کمیته لغت نامه سازمان مزبور به محل سازمان لغت نامه دهخدا منتقل شد. هدف از تشکیل این سازمان نظم دادن به امر استخراج لغات از متون، تدوین فیش ها، تالیف فرهنگ های مختلف تهیه تصاویر و نقشه هاست...
حاصل 57 سال زندگی او بیش از 20 اثر تالیفی، 8 تصحیح، چندین ترجمه و ده ها مقاله است که برای فرهنگ دوستان ایران زمین به یادگار گذاشته است.
منبع: انتخاب